باورم نمی شه برای فردا نباید ساعت کوک کنم،البته معنیش این نیست که فردا سر کار نمی رم، به هر حالی. گفتم که هنوز درگیر خورد و خوراک و خوابم هستم،مثل نوزاد ها،یا انسان های اولیه فکر کنم من هیچ وقت رشد نکنم،چون وقتی ندارم براش،
باورم نمی شه امروز،یکی از سخترین روزای کاریم به این سرعت بگذره،هر شیفتش رو قبلش بهش فکر می کردم یعنی بگم تقریبا پنج تا شیفت کاری پشت سر هم تا فردا دارم،بدون توقف،البته با سه ساعت ساعته خواب، در عوض اینجا نشستم وبلاگمو آپدیت می کنم، آخه مامانم چه طور انتظار داره بعد از سی و خورده ای ساعت سر کار بودن تا از در می رسم برم دوش بگیرم؟ گاهی انقدر کلافه می شم از سر کوچه تا خونه برام یه عمر می گذره،حتی چیزی خورده نخورده می رم می خوابم، اینکه اینجا غر می زنم،چون می

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تازه ترینها خشکبار ایران مرکز مشاوره ایران تحصیل هفت ترانه | دانلود ترانه جدید subvideo پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان اینجا همه چی هست musician